با توجه به اینکه مردم ازبکستان تاکنون یک دوره هفت ساله ریاست جمهوری وی را تجربه کردهاند، باید دید فصل جدید زمامداری وی منشأ چه تحولاتی در قدرتمندترین کشور آسیای مرکزی خواهد شد. در یک نگاه اجمالی شاید بتوان این موضوع را در دو بعد قابل بررسی و ارزیابی دانست.
۱- در بعد داخلی؛ شوکت میرضیایف از زمان آغاز دوران ریاستجمهوریاش در سال ۲۰۱۶، خود را به عنوان فردی اصلاحطلب و خواهان ایجاد تغییرات در نظام سیاسی بسته و بهشدت سرکوبگر
به جا مانده از اسلام کریماف نشان داده است.
اقدامات او برای ایجاد فضای سیاسی و اجتماعی تا حدی بازتر و از آن مهمتر انجام اصلاحات اقتصادی گسترده در راستای ایجاد یک رنسانس اقتصادی در کشور، درخور توجه بوده است.
ثبات قابل ملاحظه اقتصادی، توجه ویژه به آموزش و نوآوریهای فنی، رشد چشمگیر صنعت گردشگری و در نهایت روند رو به رشد جذب سرمایهگذاریهای خارجی در سالهای اخیر، همگی حکایت از آن دارد که دولت تاشکند در مسیر توسعهای پایدار، البته در چارچوب همان الگویی که چینیها آن را در چند دهه اخیر پیاده کردهاند، گام برداشته و احتمالاً این روند را در آینده نیز ادامه خواهد داد.
در این میان تنها چیزی که سایه تاریکی بر کارنامه داخلی میر ضیایف میاندازد، ناآرامیهایی است که در فرایند اصلاح قانون اساسی بهوجود آمد و با سرکوب خونین از سوی دولت مواجه شد.
۲- در بعد سیاست خارجی؛ با توجه به ظرفیتهای بالقوه و بالفعل
ازبکستان در منطقه آسیای مرکزی، این کشور از ابتدای استقلال تاکنون به دنبال نقشآفرینی هر چه بیشتر و مؤثرتر در منطقه از یکسو و خروج از چتر هژمونی روسیه از سوی دیگر بوده است.
برای دستیابی به این اهداف دو رویکرد همزمان از سوی تاشکند دنبال شده است؛ نخست، سیاست خارجی صرفاً متکی بر منافع ملی و به دور از باورهای ایدئولوژیک و یا آرمانگرایانه و دوم رویکرد مبتنی بر موازنه مثبت در برقراری ارتباط با قدرتهای بزرگی چون آمریکا، روسیه و چین. در حالیکه در دوران اسلام کریماف این رویکردها به شکلی بسیار در هم ریخته و پرنوسان دنبال میشد، میر ضیایف تا حد زیادی به آنها انضباط و سر و سامان داده است.
به نظر میرسد این رویکرد تاشکند نیز چندان بیشباهت به رویکرد سیاست خارجی چینیها در چند دهه گذشته نیست.
نظر شما